بررسی نظام آموزش عالی کشورهای جهان و ایران/ بخش سوم
محمدحسین مشرف جوادی ،
افسانه
کورنگ بهشتی ،نفیسه
محمدی اصفهانی
3. دانشجویان
و آموزش
در دانشگاههای فردا باید به رسالت آموزش دانشگاه و همچنین
پاسخ به انتظارات دانشجویان از آموزش عالی ارزش و بها داد.
3. 1. دانشجویان
در خصوص دانشجویان موضوع اصلی، دسترس به آموزش عالی است.
تقاضای روز افزون برای آموزش عالی تنها ریشه در آرمان اجتماعی ندارد، بلکه به دلیل
افزایش نیازمندهای بازار کار، که خود حاصل به کارگیری دانش است، نیز هست. صرف نظر
از ظرفیت و اهداف جذب مؤسسههای آموزش عالی که عمدتاً ممکن است مالی و شاید هم
سیاسی باشد، مسئله اصلی دسترس به آموزش عالی به طور عادلانه است. از این نظر جوامع
ما تا به حال در زمینه ایجاد دسترس برابر به آموزش عالی موفق نبودهاند. بنابراین،
آنها مجبور به رفع این نیاز اجتماعی هستند. این هدف (دسترس برابر به آموزش عالی)
مقبولیت عام یافته است؛ اما دستیابی به آن دشوار به نظر میرسد، زیرا تحولات جدید
در زمینه مالی به ویژه افزایش شهریهها، جایگزینی وامها به جای بورسها و تبدیل
یارانهها به تسهیلات رفاهی دانشجویان بر این مشکل میافزاید. این وضعیت در ایالات
متحده، جایی که حتی طبقه متوسطه چنین فشاری را حس میکند، حادتر و جدی تر به نظر
میرسد.
3. 2. آموزش
روی دیگر سکه همانا آموزش است، که مسائل جدیتری را مطرح
میسازد. اول اینکه جامعه مبتنی بر دانش بیشتر به افراد فرهیخته نیاز دارد تا
افرادی که تنها در زمینه خاصی تعلیم یافتهاند، دانشگاهها باید به منظور پاسخگویی
به تقاضا، برنامههای آموزشی خود را در مقیاس گستردهتری سازماندهی کنند، به طوری
که آموزش فرآیندی مستمر و همیشگی در نظر گرفته شود که هرگز بعد از دانشگاه متوقف
نخواهد شد. یکی دیگر از واژههایی که در هنگام بررسی مسئله آموزش به آن برمیخوریم،
بین المللیسازی است. در جامعه جهانی این امکان که دانشجو بخشی از برنامه درسی خود
را در دانشگاه دیگری بگذارند، نه تنها از نظر فرهنگ عمومی مفید خواهد بود، بلکه میتواند
زمینه را برای گسترش حوزه تخصص آماده سازد. اما به منظور اینکه تحرک و تغییرپذیری
دانشگاه عملی و امکانپذیر گردد، لازم است همزمان با لحاظ کردن فردیت و تنوع، از
تأیید متقابل مدارک تحصیلی و واحدهای درسی، اطمینان حاصل شود.
4. حرفه
علمی
اعضای هیئت علمی و دیگر مدرسین و پژوهشگران بزرگترین منبع
انسانی دانشگاه محسوب میشوند. بهترین دانشگاهها اگر کادر آموزش واجد صلاحیت
نداشته باشند، فاقد هر گونه ارزش و اعتباری هستند، کادر آموزش فاقد صلاحیت به
منزله آموزش ضعیف و پژوهش غیر خلاق است. به همین دلیل گروههای آموزشی و رهبران
دانشگاهها باید توجه زیادی را نه تنها به گزینش افراد، بلکه به مدیریت این منبع
انسانی کمیاب مبذول دارند. در اینباره بررسیها درباره چالشهای اساسی فراروی
آموزش عالی نشان داده است که باید به سه مسئله دشوار پرداخت: نقش در حال تغییر
مدرسین، وضعیت استخدام رسمی و تأمین نسل جدیدی از کادر آموزشی برای پر کردن مناصبهای
خالی.
5. منابع
مالی آموزش عالی
تأمین مالی دانشگاه ها به دلایل زیر به طور روز افزون
دشوار می شود:
- بخش دولتی شدیداً تحت فشار وظایف مربوط به توزیع بودجه
(نظیر توجه و رسیدگی به سالمندان، بهداشت، فقر و کمک های خارجی) و همچنین مسائل
امنیتی و حفظ زیر ساخت های عمومی است. در نتیجه، کاهش سهم درصدی درآمدهایی که به
آموزش عالی اختصاص می یابد قطعی است.
- بخش خصوصی کمتر حاضر به انتقال پول به دانشگاه ها، بدون
دریافت خدمات متقابل و یا اعمال نفوذ در فعالیتهای آنها است.
- افزایش هزینه عرضه خدمات آموزش دانشگاهی و انجام امور
پژوهشی به طور چشمگیری بیشتر از افزایش هزینههای زندگی است.
بنابراین، مؤسسات آموزش عالی باید به طور جدی اقداماتی را
در خصوص دو سوی بودجه به عمل آورند، به عبارت دیگر از یک سو درآمدهای خود را حفظ
کرده و حتی افزایش دهند و از سوی دیگر هزینههای واحد تولید و انتقال دانش جدید را
کاهش دهند. هر مؤسسهای که این مسائل را نادیده بگیرد، ناگزیر از گستره و کیفیت آن
کاسته خواهد شد.
عوامل زیادی را می توان مسبب مشکلات مالی فعلی اغلب
دانشگاه ها در اروپای غربی و نیز آمریکای شمالی دانست. کاهش حمایت دولت یکی از
عوامل مهم است، اما تنها عامل نیست. پژوهش و تحصیلات تکمیلی به ویژه در حوزه علوم
پایه که تجهیزات مورد نیاز آن بسیار گرانتر از حوزههای دیگر علوم است به نحو
فزایندهای پُر هزینه شده است. همچنین مقررات دولتی و درخواست تجهیزات مورد نیاز،
دشوارتر شده است.
توسعه منابع مالی جدید دانشگاه ها به منظور جبران کاهش
حمایت دولت و افزایش هزینههای عملیاتی باعث شده تا از منابع عمده کمکهای خصوصی
استفاده کنند که بالغ بر میلیون ها دلار است که البته این موضوع جدیدی نیست ولی در
سالهای اخیر در ایالات متحده به سرعت افزایش یافته است؛ و در حال حاضر بعضی از
دانشگاهها بیش از یک میلیارد دلار کمک در هر دوره فعالیت 5 تا 7 ساله جمع آوری میکنند.
اما در کشورهای اروپایی بیشتر متکی به تأمین منابع از طریق دولتی بودهاند، در عین
حال آنها نیز تا حدودی به تأمین مالی از طریق بخش خصوصی فکر می کنند.
دانشگاهها و کالجها مدتهاست که دریافت کننده کمکهای
بخش خصوصی هستند؛ برای مثال هدف دانشگاههاروارد کسب 1/2 میلیارد دلار بوده است.
بین سالهای 1990 تا 1995، وجوه
خصوصی جمعآوری شده توسط دانشگاهها و کالجهای آمریکا با 30 درصد رشد به 7/12
میلیارد دلار در سال 1995 رسیده است. کمکهای دانشآموختگان دانشگاه 42 درصد رشد
داشته که سهم آن بیش از گروههای دیگر بود
(Breneman and finney,1997).
هرچند حجم هدایا افزایش یافته، کفاف نیازهای رو به رشد
دانشگاهها و کالجها را نمیدهد. از این رو، مؤسسات به دنبال یافتن منابع مالی
جدیدی هستند که مستلزم کارآفرینی زیاد بوده و در مجموع آنها را به سوی محیطی خارجی
که پویایی خاص خودش را دارد هدایت کند. این منابع عبارتاند از:
الف) حمایت مالی شرکتها از تحقیقات دانشگاهها، حق ثبت
اختراع، اعطای جواز، تجاری کردن.
ب) بنگاههای تجاری تحت مالکیت دانشگاه
ج) فعالیتهای تجاری مشترک دانشگاه و بخش خصوصی
در ادامه به بررسی سه مورد بالا در کشور آمریکا پرداخته
خواهد شد.
الف) حمایت مالی شرکت ها از تحقیقات دانشگاهی در آمریکا
در آمریکا این نوع حمایتها بین سالهای 1980 تا 1989
تقریباً چهار برابر شد و از 238 میلیون دلار به 920 میلیون دلار رسید (Grassmuck,1990). همزمان که از طریق این کمکها
یافتههای پژوهشی ارزشمندی تولید میشود، باید دربارة حق ثبت اختراع و اینکه آیا
اجازه بهرهبرداری از نتایج تحقیقات داده شود یا نه و در صورت مثبت بودن جواب،
چطور از عواید حاصل از اعطای جواز، بهرهبرداری کرد، تصمیمگیری شود.
یک بررسی که از 173 دانشگاه و کالج به عمل آمد نشان داد که
آنها در کنار بودجه پژوهشی 4/21 میلیارد دلاری در سال 1996 میلیون دلار از محل حق
ثبت اختراع و اعطای جواز (بهره برداری) درآمد داشتهاند که نسبت به 5 سال قبل 167 درصد افزایش داشته است. دانشگاه
کالیفرنیا با کسب 8/63 میلیون دلار از این محل در رأس بوده و پس از آن استنفورد با
8/43 میلیون دلار و کلمبیا با 6/40 میلیون دلار
قرار دارند (Markus,1998).
دانشگاهها به این نتیجه رسیدند که به جای آنکه جواز بهرهبرداری
از اختراعهایشان را به صنایع واگذار کنند، خود با همکاری با بنگاههای خصوصی،
زمینه اقدامات مشترکی از قبیل سرمایهگذاریهای اولیه را فراهم آورند. مؤید این مطلب گزارشی است که واحد بین
الملل SRI برای بنیاد ملی
علوم تهیه کرده است. در این گزارش گریگوری و شیهن (1991) چنین نتیجهگیری کردند که
سرمایهگذاریهای بنیادی، موفقتر و سودآورتر از اعطای جواز بهرهبرداری دانشگاههاست.
از میان تلاشهای متعدد و جالب توجه مذکور، شاید پیشروترین برنامه همکاری دانشگاه
و صنعت، برنامه کانکت دانشگاه کالیفرنیا در سندیگو باشد. اعتقاد بر این است که
برنامه مذکور با داشتن تحقیقات و همکاری دانشگاه حدود 120 شرکت (کارخانه) دارای
فناوری پیشرفته در منطقه سن دیگو ایجاد کرده و نتیجه این برنامه اشتغال حدود
000/15 نفر و درآمدی حدود 2 میلیارد دلار در سال است
(Atkinson,1998).
ب) بنگاه های تجاری تحت مالکیت دانشگاه
در سالهای اخیر، دانشگاهها به طرز فزایندهای فعالیتهای
تجاری بسیاری را یک تنه انجام دادهاند. آنها بیشتر اقدامات کمکی و جنبی و امور
روزمره داخلی را انجام داده و برای حمایت از آنها زیرساختهایی نیز ایجاد کردهاند.
برای نمونه هنگامی که زمین یا دفتر کار و املاک مسکونی به دانشگاه داده میشود
دانشگاه میتواند تبدیل به یک ملاک و هر چند ندانسته و اتفاقی وارد بازار مستغلات
و املاک شود.
دانشگاه هاروارد با داشتن از 13 میلیارد دلار کمک مالی در
بازار سهام، مستغلات و اکتشافات نفت و گاز سرمایهگذاری و به تازگی نیز شرکت وایت
ریور را که یک شرکت سرمایهگذاری و خدمات بیمهای است به مبلغ 400 میلیون دلار
خریداری کرده است (Putka,1997). آشکار است که
این گونه سرمایهگذاریها خطر زیادی به همراه دارند.
ج) فعالیتهای تجاری مشترک دانشگاه و بخش خصوصی
دانشگاهها همواره قراردادهایی برای کسب درآمد منعقد میکنند.
یکی از اقدامات محترمانه و معمول، فروش حق استفاده از آرم دانشگاهها روی لباس و
کلاه و همانندهای آن است. به عنوان
نمونه دانشگاه بریتیش کلمبیا، با هدف کسب درآمد، خط هوایی و بانک خاصی را برای
استفاده انتخاب کرده است (Economist,1998). چنین
اقداماتی به دلیل فقدان قدرت انتخاب و احتمالاً قیمتهای انحصاری بالا، برای
مشتریان ناکارا و پرهزینه به نظر میرسد.
ادامه دارد